در ادامۀ مطالب، چند کلمه که با کلمات گذشته نیز مرتبط هستند را انتخاب کردم که اکنون آنها را مورد بررسی قرار می دهیم wɔːdn̩- Warden -En - وُدِن- ˈwɔːrdn̩ وُردِن= سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، نگهبان، بازرس، قراول، زوار، والی معانی دیگر : ولی، - بان، ( انگلیس) عضو هیئت امنا، رییس مدرسه، رئیس دانشکده، ( قدیمی) دروازه بان، دیده بان، رجوع شود به : churchwarden ، نوعی گلابی زمستانی (که در پخت و پز کاربرد دارد ) Warden -Turk -وُردِن= سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، بان، ,ناظر، متصدی، ,رئیس، ناظر، ,سرپرست، رئیس، ,وُردِن سرپرست، ,رئیس، ناظر، متصدی، ,سرپرست، رئیس، ناظر، ,وُردِن سرپرست، رئیس، منبع
درباره این سایت